Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-05-03@17:32:13 GMT

«سینمای ژان پیر ملویل» در یک کتاب

تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۳۵۶۳۵

«سینمای ژان پیر ملویل» در یک کتاب

کتاب «سینمای ژان پیر ملویل» نوشته روئی نوگیرا با ترجمه عباس نادران منتشر شد.

به گزارش ایران اکونومیست،  این کتاب در ۲۴۰ صفحه با شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۱۱۰ هزار تومان در موسسه انتشارات نگاه عرضه شده است.

در  پیش‌گفتار روئی نوگویرا درباره ژان پیر ملویل می‌خوانیم:  هیچ چیز سخت‌تر از صحبت درباره عزیزان از دست رفته نیست؛ حتی امروز (دو ماه پس از مرگ زودرس ژان پیر ملویل) نمی‌توانم فکر کنم او را دیگر هرگز نخواهم دید، نمی‌توانم تصور کنم او دیگر نیست تا مثل قبل، پاریس (آن پاریس مخفی که فقط او می‌شناخت) را به من نشان دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نمی‌توانم فکر کنم که دیگر هرگز به داستان‌های شگفت‌انگیز او گوش نخواهم داد و او نیست تا درباره فیلم‌های دلخواه امریکایی‌اش برایم تعریف کند. دیگر هرگز صدای گرم، عمیق و ظریفش را نخواهم شنید.... برای همیشه ... دیگر... هرگز...

تجربه‌ام در مصاحبه به من آموخته است که افراد حاضر در برنامه مهارت دارند همه چیز را به دلخواه خودشان تغییر دهند. اگر از باران یا هوای خوب از آنها بپرسید، برای گفتن داستان خودشان راهی پیدا می‌کنند. در طول سلسله مصاحبه‌های بلندی که این کتاب را تشکیل می‌دهد نیز با این چالش مواجه و مدام ناچار بودم توجه «ملویل» را تا حد امکان به کارهای خودش جلب کنم؛ برای او (بر خلاف بسیاری از همکارانش) بیان صحبت‌های تحسین‌آمیز از فیلم‌های دیگران آسان‌تر بود تا آثار خودش. ملویل، مردی که عاشق حقیقت و عدالت بود، نسبت به فیلم‌هایش بسیار بی‌انصاف بود حتی پس از موفقیت «دایره سرخ»، بی‌اینکه خودش را جدی بگیرد، با طنزی مملو از کنایه گفت: «من دست پسرم را گرفته‌ام و در فیلم راه می‌برم. بعد به آن همه برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی رفتم.... من یک فاحشه عبوری هستم.»

اگرچه او دوست داشت خود را مردی لیبرال معرفی کند، اما در زندگی‌اش نگرش‌هایی چپ‌گرایانه داشت. او با وجود عشق فراوان به آمریکا، مشکلات ناشی از سیاست این کشور را نادیده نگرفت. می دانستم آرزوی ساخت فیلمی را در این کشور دارد، بنابراین روزی از او پرسیدم: «چرا این کار را نمی‌کنید؟» و او پاسخ داد: «الان امریکا مرا می‌ترساند. ده سال پیش این‌طور نبود. آن زمان من این کشور را دیوانه‌وار و بی‌قیدوشرط دوست داشتم. می‌دانستم شرایط برای سیاه‌پوستان خوب نیست؛ اما فکر نمی‌کردم برای توجیه اینکه جنگی رخ ندهد، شرایط آنان بدتر شود. سیاهان حق دارند قیام کنند. آنها حق دارند نگرش رزمی داشته باشند. خشونت باعث تولید خشونت می‌شود. هیچ کس نمی‌تواند آنها را به خاطر تمایل به مبارزه سرزنش کند. این داستان رهایی همۀ مردم ستم‌دیده است. پس من نمی‌توانم در امریکا زندگی کنم چون نمی‌توانم شاهد رنج سیاهپوستان باشم همان‌طور که نمی‌توانم به کلکته بروم؛ چون نمی‌توانم شاهد بدبختی هندوها باشم. من دیگر آن‌قدر جوان نیستم که معترض یا انقلابی شوم و به‌خوبی می‌دانم تلاش ناچیز من برای شورش شخصی بی‌فایده است و تنها باعث خنده مردم می‌شود، پس ترجیح می‌دهم در فرانسه بمانم.»
ژان پیر ملویل همواره با هوش و اشتیاق درباره فیلم‌هایی که می‌دید صحبت می‌کرد. او که مانند من مشتاق دیدن فیلم «آدم‌های بارانی» (١٩٦٩) اثر فرانسیس فورد کاپولا بود، بعد از دیدن آن برایم توضیح داد که این اثر یکی از بهترین آثار سینمایی جهان است. ملویل اعتقاد داشت سینماگران به طرز احمقانه‌ای تحت تأثیر پدیده نوظهوری هستند که به «جنبش موج نو» معروف شده است و سینماگران امریکایی نیز از این قضیه مصون نمانده‌اند. مقالات مجلات سینمایی در حال رواج نوعی تروریسم دیالکتیکی است و برخی نویسندگان «اسنوب» امریکایی بر این اعتقادند که باید به اروپا رفت و دنبال چیزی گشت که مطلقاً آنجا نیست. آنها سال‌ها بر این باور بودند که حقیقت در این سوی اقیانوس اطلس نهفته است، اما این دوره تحقیقاتی بیهوده سبب شد سینمای تحسین‌برانگیز آنگلوساکسون امریکایی خود را بازسازی کند. او برایم تعریف کرد: «می‌دانید، ژان کوکتو به من می‌گفت: فرانسه کشور عهد جدید است و امریکا کشور عهد عتیق.» او به این نوع انسجام از منظر زیبایی‌شناختی و اخلاقی (بین جهان پروتستان و جهان یهود) معتقد بود. برای ملویل جهان کاتولیک در یک سو بود و جهان یهود و جهان پروتستان در سوی دیگر. اگرچه با دیدگاه او موافق نیستم، اما اعتراف می‌کنم که بین اخلاق یهودی مسیحی سخت‌گیر و اخلاق یهودی مسیحی کاتولیک‌ها تفاوت‌هاست. از نظر سخت‌کیشان، پروتستان‌ها و یهودیان دین‌دارترند تا کاتولیک‌ها.

سینمای مذهبی دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ امریکا (عهد عتیق) و افرادی چون «لوئیس بی. مه‌یر» با همه محدودیت‌ها و نقص‌هایشان، توانستند شکل زیبایی از زبان را دراندازند که من آن را دوست داشتم. ولی حالا سینما با بی‌شرمی به چیز دیگری تبدیل شده است.

 امروز این هنر بدون وجود نخبگانی که در آن زندگی می‌کنند جذابیت گذشته را ندارد. ژان پیر ملویل در قامت یک دوست، یک هنرمند و یک شاعر، حق نداشت به این زودی ما را ترک کند، اما من به این کلمات «لئون پل فارگ» فکر می‌کنم که او به خوبی می‌توانست آن را توصیف کند:

غول مهربانی که آزارم می‌دهد وقتی احساس می‌کنم در خواب بی‌استخوان شده‌ام کیهانی است که برای خودم ساخته‌ام و مرا در رؤیاهایم گرم نگه می‌دارد و اگر فردا بمیرم از حمله نافرمانی خواهد بود. بنابراین، فرار نهایی او را آخرین رؤیای کودکی خود می‌دانم. او با خداحافظی امپراتور روح خودـ شد و سکان هدایت سرنوشت خود را در اقیانوسی بی‌پایان به دست گرفت.

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: سینمای ژان پیر ملویل ، عباس نادران ، روئی نوگویرا

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: سینمای ژان پیر ملویل عباس نادران ژان پیر ملویل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۳۵۶۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سینما به روایت «آپاراتچی»

ایسنا/اصفهان «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل، مردی جوان و ساده است که سواد نوشتن ندارد، اما شور دارد و عاشق سینماست.

فیلم «آپاراتچی» ساختۀ قربانعلی طاهرفر، یکی از فیلم‌های در حال اکران‌ اصفهان است که گیشۀ سینمای ساحل نشان‌ می‌دهد با استقبال اندکی مواجه شده است، من نیز این فیلم ۹۴دقیقه‌ای را به‌تنهایی در سالن عالی‌قاپو نگاه کردم و وضعیت سالن، یعنی صندلی‌های خالی، این موضوع را تأیید می‌کرد. اما جای سؤال دارد که آیا تماشای «آپاراتچی»، محصول سال ۱۴۰۲ که در چهل‌ودومین جشنوارۀ فیلم فجر به نمایش درآمد، وقت تلف‌کردن است؟!

اگر عاشق «سینما» باشید، «آپاراتچی» به یک بار دیدنش (و اگر عاشق‌تر باشید، به چند بار دیدنش!) می‌ارزد؛ آن هم در مقایسه با بسیاری از فیلم‌های پرهیاهو و با بازیگران دهان‌پرکن، اما بی‌کیفیت که طرفدار هم زیاد دارند. «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل است که عاشق سینماست و برای ساختن فیلمی بلند و سینمایی حاضر است هر کاری بکند. او وقتی دیگران معنی کارهایش را نمی‌فهمند به آن‌ها می‌گوید، تا حالا عاشق شدی؟! من عاشق سینما هستم!

اتفاقات این اثر که در جشنوارۀ فجر سال گذشته به دریافت جایزۀ ویژۀ داوران برای «نگاه نو» موفق شد، در روزگار نزدیک به پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سال‌های نخست جنگ ایران و عراق بازمی‌گردد. جلیل نقاش ساختمان است که روی بوم هم هنرش را به رخ می‌کشد و مخصوصاً پرتره شهدای عزیزمان را در جنگ ایران و عراق تصویر می‌کند و به دل خانواده‌هایشان تسلایی کوچک می‌بخشد. همین جلیل که عشق بی‌وحدومرزی به سینما دارد و همواره خود را در جشنواره‌های فیلم تصور می‌کند که جوایزی نفیس به دستش می‌دهند، قصد دارد فیلمی بلند و زندگی‌نامه‌ای بسازد.

فیلم جلیل دربارۀ شخصیتی به اسم نوری است. نوری در فیلم قاضی سخت‌گیری معرفی می‌شود. همه مردم از جمله جلیل و همسر و پدر پیرش که در یک خانه زندگی می‌کنند، بدگویی از این قاضی به روزمره‌شان تبدیل شده است. همه معتقدند که نوری دارد جان جوانان وطن را با قضاوت‌های نادرستش پایمال می‌کند. اما در همان ابتدای فیلم، وضعیت نوری دست‌کم در چشم برخی از مردم، از جمله همین جلیل داستان، دگرگون می‌شود. و وقتی نوری یعنی قاضی بدنام به دنبال اتفاقاتی شهید می‌شود، تصمیم می‌گیرد فیلمی از او بسازد و نامش هم بگذارد: «نوری در تاریکی».

اما فیلم‌ساختن در زمانۀ جلیل آسان نیست. پدرش با او مخالفت جدی دارد و سینما را هنری تهی می‌داند که یک مشت آدم فاسد و بی‌دین دور هم جمع می‌شوند تا بقیۀ مردم را هم با ساخته‌هایشان بی‌بندوبار کنند! همین نگاه پدر جلیل، طنز تلخی را به اثر بخشیده است. از طرفی، جلیل را وزارت ارشاد وقت جدی نمی‌گیرد و حاضر به حمایت از او نیست.

فیلم هیچ حامی معنوی و پشتیبان مادی ندارد. خانواده شهید نوری هم با مخالفت‌ها یا خواسته‌های خود به نوعی دیگر مانعی بر سر راه فیلم‌سازی جلیل شیفته و خیال‌پرداز هستند. حالا در ادامه باید دید سرنوشت این فیلم به کجا ختم می‌شود و اگر روی پرده برود، محبوب مردم خواهد شد، چنان‌که جلیل در رؤیا می‌بیند؟!

فیلم‌سازی در میانۀ انقلاب و جنگ

فیلم «آپاراتچی» در حد خود و تا جایی که توان گشودن بال و پر داشته است، داستان بغرنج سینمای ما و البته شیرینی‌های آن و شوریدگی‌های آدم‌هایش را بازتاب می‌دهد. سینمای کشورمان از ۱۳۵۷ شمسی به‌بعد که هنرمندانی نامدار در آن افتخار آفریدند و از این قاب رنگی و اسرارآمیز ما را به جهانیان نشان دادند یا هرکس دیگری که به توان و سلیقه خود آثاری در آن تولید کرده است، آغازش داستانی پیچیده دارد.

سینمای ایران بعد از ۱۳۵۷ شمسی، در میانۀ انقلاب و جنگی زودهنگام پا گرفت و همواره موانع پرشماری از جنبه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر سر راهش بود. اما سینما زنده ماند، گاهی نیمه‌جان شد و گاهی جان تازه گرفت، اما هرچه بود و نبود به پیش رفت و نشان داد که این دنیای شگفت‌انگیز و پرقدرت شاید سر خم کند و در برخی سالیان منزوی شود، اما از میان نمی‌رود. سینمای ایران همواره عاشقان خودش را داشته است که برای سربلندی این گوشه پهناور از هنر معاصر ایران‌زمین کوشیده‌اند.

به جز اینکه به «آپارتچی» می‌توان نگاهی تاریخی داشت که در آن مقطع، خاص ایرانمان است، این فیلم به رابطۀ پویایی اقتصاد و هنر نیز نگاه خوبی دارد. جلیل و گروه کوچکش یک مانع جدی بر سر راه فیلم‌سازی‌شان دارند و آن هم نداشتن پول کافی و امکانات مادی به‌دردبخور است.

این مسئلۀ جدی است. هیچ هنرمندی در هیچ کجای دنیا نمی‌تواند با شکم خالی و زندگی‌ای که تمامش دغدغه نان باشد، هنری ماندگار به جهان تقدیم کند. گام‌برداشتن در چنین مسیری ازجان‌گذشتگی‌ها می‌خواهد. اگر در تاریخ هنر درنگ کنیم، آثار پراعجازی که هنوز ماندگارند و ما را انگشت‌به‌دهان می‌کنند، یا هنرمندش از خانواده‌ای ثروتمند برخاسته یا نهاد دولتی یا غیردولتی، آن هنرمند را حمایت مالی کرده و دنیایی امن برایش فراهم ساخته است. مردی مثل جلیل که برای فیلم‌سازی و نمایش استعداد هنری خود به فروختن فرش دست‌باف همسرش محتاج است، فرشی که می‌توانست زیرپای آن دو و پدر و بچه‌هایشان باشد، چه سرنوشتی در سینما خواهد یافت؟

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • سری جدید برنامه «هفت» از امشب در قاب تلویزیون
  • سانچو: فکر به یونایتد نه، فقط دورتموند و سی‌ال!
  • خبر جدید وزیر صنعت برای بازار خودرو؛ تکلیف واردات خودرو‌های دست دوم روشن شد
  • دخترم عکس‌های شرم‌آوری از خود در فضای مجازی گذاشت و آبرویم را بُرد / دیگر نمی‌‌توانم او را تحمل کنم!
  • خبر جدید وزیر صنعت درباره واردات خودروهای کارکرده
  • «مدیر مدرسه» به اکران آنلاین رسید
  • اعلام زمان ثبت طرح در سامانه مرکز گسترش سینمای مستند
  • زمان ثبت طرح در سامانه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اعلام شد
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • رضا شیخی درگذشت